عنوان : در پردههاي اشگ و آه / شعر محمّدجواد محبت در مورد امام خميني / غزل
فرياد، زقلب تنگ، بيرون آمد
آه از دلِ سختِ سنگ، بيرون آمد
شب در غم تو، سياه بر تن پوشيد
خورشيد - پريده رنگ - بيرون آمد
هر برگ گلي كه رفت، يغما، در باد
گفتيم: خدا... بقاي او باد - زياد
اكنون چه كنيم - اي خداوند بزرگ
اكنون كه درخت سايه افكن - افتاد
اي خاك، امانتي گران آوردند
از فضل خدا، تو را، نشان آوردند
هر بار - به دست تو تني بسپردند
اينبار - در آغوش تو، جان آوردند
رحمت، رحمت، به روح پاكات، اي مرد
رويان - گل مغفرت، زخاكات، اي مرد
اي رحمت بيكران حق، در هر حال
بر شيفتگان سينه چاكات اي مرد
در عشق - به خود، نه اختياري داريم
با ياد تو اي امام، كاري داريم
گهگاه، شب جمعه، بهشت زهرا
با تربت پاك تو، قراري داريم
فرياد، زقلب تنگ، بيرون آمد
آه از دلِ سختِ سنگ، بيرون آمد
شب در غم تو، سياه بر تن پوشيد
خورشيد - پريده رنگ - بيرون آمد
هر برگ گلي كه رفت، يغما، در باد
گفتيم: خدا... بقاي او باد - زياد
اكنون چه كنيم - اي خداوند بزرگ
اكنون كه درخت سايه افكن - افتاد
اي خاك، امانتي گران آوردند
از فضل خدا، تو را، نشان آوردند
هر بار - به دست تو تني بسپردند
اينبار - در آغوش تو، جان آوردند
رحمت، رحمت، به روح پاكات، اي مرد
رويان - گل مغفرت، زخاكات، اي مرد
اي رحمت بيكران حق، در هر حال
بر شيفتگان سينه چاكات اي مرد
در عشق - به خود، نه اختياري داريم
با ياد تو اي امام، كاري داريم
گهگاه، شب جمعه، بهشت زهرا
با تربت پاك تو، قراري داريم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر