سایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگسایت آپلود عکس و آپلود سنتر فایل ایران بلاگ

۱۳۸۸ آبان ۲۱, پنجشنبه

فضائل و مناقب حضرت زهرا(س)

فضائل و مناقب حضرت زهرا(س) - انواری از فضائل و مناقب حضرت زهرا - جنگ و صلح با حضرت زهرا مانند جنگ و صلح با دیگر اهل‏بیت


حضرت زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، در مقام ولایت شریك امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است، و «جنگ و یا صلح با فاطمه و دوستى و دشمنى نسبت به او» عینا همانند «حرب و یا سلم با على و حسنین، و حب و با بغض نسبت به آنان» است. (روایاتى كه در این خصوص نقل گردیده است به شرح زیر است):
زید بن ارقم از رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین روایت مى‏كند: «قال رسول‏اللَّه لعلى و فاطمة والحسن والحسین: انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم».
«پیامبر اكرم خطاب به على، فاطمه، حسن و حسین فرمود: من، با هر كسى كه با شما در جنگ باشد، در جنگم، و هر كسى كه با شما از در صلح و آشتى درآید، من نیز با او در صلح و صفا خواهم بود».
این روایت با عبارات مختلف نقل شده است؛ گاه آن حضرت مى‏فرمود:
«انا حرب لمن حاربهم و سلم لمن سالمهم»،
در موقع دیگر چنین فرماید:
«انا سلم لمن سالمتم و حرب لمن حاربتم»،
و در جاى دیگر مى‏فرماید:
«انا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم»،
یا اینكه مى‏فرماید:
«انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم».
این حدیث شریف را حاكم در مستدرك، بغوى در مصابیح، خطیب تبریزى (2) در مشكاه المصابیح، جصاص در احكام القرآن، ابن كثیر (3) در البدایه و النهایه، محب الدین طبرى در ذخائر العقبى، ابن اثیر (4) در اسد الغابه، ترمذى (5) در جامع صحیح، ابن‏عساكر در تاریخ شام، ابن ماجه (6) در سنن، ابن‏صباغ در فصول، طبرانى در معجم، و جمعى دیگر از علماى شیعه و سنى نقل كرده‏اند. (7)
زید بن ارقم در روایت دیگرى مى‏گوید:
«كنا مع رسول‏اللَّه و هو فى الحجرة، یوحى الیه و نحن ننتظره حتى اشتد الحر فجاء على بن ابى‏طالب، و معه فاطمة والحسن والحسین علیهماالسلام، فقعدوا فى ظل حائط ینتظرون رسول‏اللَّه، فلما خرج رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله رآهم فاتاهم، و وقفنا نحن مكاننا، ثم جاء الینا و هو یظلهم بثوبه ممسكا بطرف الثوب و على ممسك بطرفه الاخر، و هو یقول: اللهم انى احبهم فاحبهم، اللهم انى سلم لمن سالمهم، و حرب لمن حاربهم، فقال ذلك ثلاث مرات». (8)
«روزى همراه پیامبر اكرم بودیم كه وحى نازل شد، و ما منتظر اتمام وحى بودیم تا آن حضرت از اتاق خارج شود، هوا بشدت گرم شده بود، در آن هنگام على بن ابى‏طالب و همراه او فاطمه، حسن و حسین سلام‏اللَّه‏علیهم از راه رسیدند و در سایه‏ى دیوارى بحال انتظار نشستند، تا نزول وحى به پایان رسد و حضرت رسول از حجره بیرون آید. وقتیكه پیامبر اكرم از اطاق خارج گردید، نظر مباركش بر على و فاطمه و حسنین عیلهم‏السلام افتاد، حضرت به نزد آنان رفتند و ما در حالى كه بجاى خود ایستاده بودیم، دیدیم كه حضرت رسول لباس (عباى) خودش را بر بالاى سر آنان سابیان كرد، با دست مباركش از یكطرف عبا گرفته بود، و طرف دیگرش در دست على بود كه در زیر عبا جاى داشت. آنگاه پیامبر چنین فرمود:
خدایا، من اینان را دوست مى‏دارم پس تو نیز دوستشان بدار، بارالها، با هر كس كه با اینان در صلح و صفا باشد، من در صلح و آشتى هستم و هر كس كه با این چهار تن بجنگد من نیز با او در جنگ خواهم بود، و این كلمات را سه بار تكرار نمود».
روایت دیگرى به این شرح از ابوبكر نقل شده است كه مى‏گوید:
«رایت رسول‏اللَّه ختم خیمه و هو متكى‏ء على قوس عربیه و فى الخیمه على و فاطمه والحسن والحسین، فقال: معشر المسلمین، انا سلم لمن سالم اهل الخیمه، حرب لمن حاربهم، ولى لمن والاهم، لایحبهم الا سعید الجد طیب المولد، و لایبغضهم الا شقى الحد ردى‏ء الولاده». (9)
«روزى پیامبر اكرم را دیدم كه خیمه‏اى برپا كرد و بر یك كمان عربى تكیه نمود. در آن خیمه، على و فاطمه و حسن و حسین حضور داشتند. آن حضرت رو به حاضرین فرمود و گفت: اى مسلمانان بدانید، هركسى كه با اینان در صلح و صفا باشد من نیز با او در سلم و آشتى هستم؛ و هركس با اینان به جنگ خیزد، من هم با او در جنگ خواهم بود؛ من دوستدار كسى هستم كه اینان را دوست بدارد، دوست نمى‏داردشان مگر آن خوشبخت و سعادتمندى كه از دامانى پاكیزه بوجود آمده است؛ و دشمن نمى‏داردشان مگر آن شخص بدبختى كه از آلوده دامنى زاییده شده باشد».
این روایت را حافظ طبرى نیز در ریاض النضره ذكر كرده است.
صبیح (1) مى‏گوید:
«كنت بباب النبى صلى اللَّه علیه و آله و سلم فجاء على و فاطمة والحسن والحسین، فجلسوا ناحیة، فخرج رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم الینا فقال: انكم على خیر، و علیه كساء خیبرى، فجللهم به و قال: انا حرب لمن حاربكم، سلم لمن سالمكم». (10)
«روزى در انتظار پیامبر اكرم بر در خانه‏ى آن حضرت بودم كه على، فاطمه،حسن و حسین از راه رسیدند و در كنارى نشستند. وقتى كه رسول خدا از خانه خارج گردید خطاب به آنان فرمود:
شما پیوسته در خیر هستید؛ و سپس عباى خیبرى خودش را بر سر آنان سایبان كرد و فرمود:
من، با هر كسى با شما بجنگد، در جنگ هستم، و با هر كسى كه با شما در صلح و صفا باشد من نیز در سلم و آشتى مى‏باشم».
روایت فوق را طبرانى در المعجم الاوسط، جصاص در احكام القرآن، هیثمى در مجمع، ابن‏اثیر در اسدالغابه، ابن حجر در اصابه و عده‏اى دیگر از دانشمندان نقل كرده‏اند.
ابوهریره مى‏گوید:
«نظر النبى الى على و فاطمه والحسن والحسین، فقال: انا حرب لمن حاربكم و سلم لمن سالمكم». (11) «پیامبر اكرم نظر به سوى على، فاطمه، حسن و حسین افكند و سپس فرمود: من، با هركسى كه با شما بجنگد در ستیزم؛ و با هركسى كه با شما در سلم و آشتى باشد من نیز در صلح و صفا هستم».
این حدیث شریف را حاكم در مستدرك، خطیب در تاریخ بغداد، امام حنابله در مسند، هیثمى در مجمع، ابن‏عساكر در تاریخ دمشق، و طبرانى در معجم آورده‏اند. همچنین عده‏اى از دانشمندان شیعه آن را روایت نموده‏اند. (12)
روایاتى كه تحت عنوان موضوع پنجم ذكر شد بسیار جاى تامل، دقت و بررسى دارد، و باید توجه داشت: بشرى كه در حال غضبش، در هنگام انبساط و فرحش، در موقع رنج و گرفتاریش، در زمان سرور و نشاطش و خلاصه در جمیع اطوار و حالاتش صاحب اختیار، مطاع و مقتداى همه‏ى مردم باشد؛ و تمام افراد بشر موظف به خضوع و تسلیم در برابر او باشند؛ و محبت به او دوستى با پیامبر، و دشمنى با او خصومت با رسول خدا، و اطاعت از او اطاعت از پیامبر، و صلح با او، سلم و آشتى با رسول خدا باشد؛ تحقیقا اگر در صفات، هم‏ردیف پیامبر نباشد، هرگز این احكام درباره‏ى او جارى نمى‏شود، و به عبارت دیگر فردى كه در ملكات انسانى، در فضائل و مكارم اخلاقى، در صفات نفسانى، و خلاصه در جمیع حالات و شئون بشرى طورى باشد كه هرگز كوچكترین خلافى از او سر نزند، و همه‏ى مردم به فرمان خدا و رسولش مامور به اطاعت و خضوع و تسلیم در برابر او باشند، معقول نیست كه در صفات هم‏ردیف و همتاى پیامبر اكرم نباشد.
بلى، آن انسانى كه هرگز كلمه‏اى، حرفى، حركتى- در هیچ مورد- جز به فرمان و اجازه‏ى خدا از ا و صادر نشود، و جز در راه محبت و رضاى پروردگار قدمى برندارد، و پیوسته در گفتار و كردار و در تمام حالاتش، محدود و متعهد و مقید به امر خدا باشد تنها او شایسته است كه پیامبر اكرم صلح با او را، سلم و آشتى با خودش بداند و جنگ با او را ستیز با خودش بحساب آورد؛ و كاملا روشن است كه فاطمه‏ى زهرا سلام‏اللَّه‏علیها صاحب آن نفس پاك انسانى، و آنهمه صفات ربانى، یقینا باید در شئون ولایت هم‏ردیف و هم‏درجه و یكسان با پیامبر اكرم، على و حسنین علیهم‏السلام باشد.



1ـ صبیح مولى ام‏سلمه از كسانى است كه علماى عامه وى را در عداد صحابه ذكر كرده‏اند. ( اسدالغابه ج 3/ 11، الاصابه ج 3/ 175).
2ـ ابوعبداللَّه ولى الدین محمد بن عبداللَّه عمرى معروف به خطیب تبریزى متوفاى بعد از 737 هجرى. وى از علماى حدیث است و از تحریر كتاب معروف «مشكاه المصابیح»خود در سال 737 هجرى فارغ گردیده است. زركلى تاریخ وفات وى را سال 741 هجرى ثبت نموده است. ( الاعلام ج 6/ 234، معجم المولفین ج 3/ 437).
3ـ حافظ عمادالدین اسماعیل بن عمر بن كثیر شافعى قیسى دمشقى متوفاى 774 هجرى. ابن حجر عسقلانى در كتاب الدرر الكامه و همچنین در كتاب انباء الغمر از او تجلیل فراوان نموده و ذهبى از وى بعنوان محدثى صاحب فتوا یاد كرده است. ابن حبیب درباره‏ى او مى‏گوید: «ریاست در علم تاریخ و حدیث و تفسیر به او منتهى مى‏گردد». كتاب معروف البدایه و النهایه از جمله آثار معروف اوست. ( الغدیر ج 1/ 126، الدرر الكامنه 1/ 373، انباء الغمر ج 1/ 45).
4ـ حافظ عز الدین ابوالحسن على بن محمد بن محمد بن عبدالكریم شیبانى معروف به ابن اثیر جزرى متوفاى 630 هجرى. وى مولف كتاب معروف «الكامل فى التاریخ» و «اسد الغابه»مى‏باشد. ذهبى از وى با عناوینى چون «امام»و «علامه»و «اخبارى»و «ادیب» یاد مى‏نماید و مى‏گوید: «منزل ابن اثیر ماواى طالبان علم بود». ابن خلكان درباره‏ى او مى‏گوید:
«ابن اثیر در حفظ حدیث و شناخت مطالب مربوط به آن، امام بوده و در خصوص تاریخ قدما و متاخرین حافظ مى‏باشد». ( الغدیر ج 1/ 119، سیر اعلام النبلاء ج 22/ 353، تذكره الحفاظ ج 4/ 1399).
5ـ حافظ محمد بن عیسى بن سوره بن موسى بن ضحاك سلمى ترمذى ابوعیسى متوفاى 279 هجرى.
كتاب سنن وى یكى از كتب صحاح سته مى‏باشد و علماى عامه در وثاقت او اتفاق نظر دارند. ( ثقات ابن حبان ج 9/ 153، سیر اعلام النبلاء ج 13/ 270، تهذیب الكمال ج 26/ 250، تهذیب التهذیب ج 9/ 387، البدایه و النهایه ج 11/ 77).
6ـ حافظ ابوعبداللَّه محمد بن یزید ربعى معروف به ابن ماجه قزوینى متوفاى 273 هجرى. وى نویسنده‏ى كتاب «السنن»است كه یكى از صحاح سته محسوب مى‏شود. ابن ماجه در تفسیر و تاریخ نیز تالیف دارد. وى به عراقین ( بصره و كوفه) و بغداد و مكه و شام و مصر و رى مسافرت نموده و محضر مشایخ حدیث را در این بلاد درك كرده است. ابویعلى درباره‏ى او مى‏گوید: «ابن ماجه موثقى بزرگ است و توثیق او مورد اتفاق همگان مى‏باشد، او كسى است كه به وى ( و روایاتش) مى‏توان احتجاج نمود». (سیر اعلام النبلاء ج 13/ 277، تذكره الحفاظ ج 2/ 636، تهذیب الكمال ج 27/ 40، تهذیب التهذیب ج 9/ 530، شذرات الذهب ج 2/ 64).
7ـ معجم كبیر طبرانى ج 3/ 40/ ح 2619، 2620، معجم اوسط طبرانى ج 3/ 407- 408/ ح 2875، ج 6/ 8- 9/ ح 5011، ج 8/ 128/ ح 7255، سنن ابن‏ماجه ج 52/2، مستدرك حاكم ج 3/ 149، البدایه والنهایة ج 8/ 40، ذخائرالعقبى ص 23، اسدالغابه 3/ 11، 5/ 523، سنن ترمذى- كتاب المناقب، باب فضل فاطمه بنت محمد- ج 5/ 699، الاصابه ج 3/ 175، 176، تاریخ بغداد ج 7/ 137، تلخیص المستدرك 3/ 149، تاریخ مدینه دمشق ( ط دارالفكر) ج 13/ 218، ج 14/ 157، 158، الریاض النضره ج 3/ 154، الصواعق المحرقه ص 282، فرائدالسمطین ج 2/ 38/ ح 372، كفایةالطالب ص 188، 189، كنزالعمال ج 12/ 96/ ح 34159، منتخب كنزالعمال ج 5/ 92، مقتل الحسین خوارزمى ج 1/ 61، 99، مناقب خوارزمى ص 91، الفصول المهمه ص 26، در السحابه ص 269، ینابیع‏الموده ص 35، 165، 172، 194، 229، 230، 261، 294، 309، 307.
از جمله مصادر شیعى نیز مى‏توان به كتابهاى امالى طوسى ج 1/ 345، كشف‏الغمه ص 28، 158، بشارة المصطفى ص 178، بحارالانوار 37/ 43، 78، 79، 82، 43/ 306 مراجعه نمود.
8ـ شرح نهج‏البلاغه ج 3/ 208 207.
9ـ الریاض النضره ج 3/ 154، فرائد السمطین ج 2/ 40/ ح 373، مناقب خوارزمى ص 211.
10ـ المعجم الاوسط ج 3/ 407- 408/ ح 2875، اسد الغابه ج 3/ 11، الاصابه ج 3/ 175، تهذیب الكمال 3/ 113، مجمع الزوائد ج 9/ 169.
طبرانى این حدیث را- به همین گونه كه از صبیح در متن آمده- در معجم اوسط نقل كرده و سپس مى‏گوید: سدى این روایت را از قول صبیح به زید بن ارقم نسبت داده است. ( روایت سدى را كه طبرانى به آن اشاره مى‏نماید در این مصادر مى‏توانید ببینید: سنن ابن ماجه- باب 11- ج 1/ 52، اسد الغابه 3/ 11، 5/ 523، كفایه الطالب ص 188).
11ـ معجم كبیر طبرانى ج 3/ 4/ ح 2621، البدایه و النهایه ج 8/ 40، 223،تاریخ بغداد 7/ 137، تلخیص المستدرك 3/ 149، مستدرك حاكم ج 3/ 149، سنن ترمذى- كتاب المناقب، باب فضل فاطمه بنت محمد- ج 5/ 699، سنن ابن‏ماجه 1/ 52، كفایةالطالب ص 189، مجمع‏الزوائد ج 9/ 169، مسند احمد بن حنیل ج 2/ 442، مناقب مغازلى ص 64، تاریخ مدینه دمشق ( ط دار الفكر ) ج 13/ 218، مقتل الحسین خوارزمى ج 1/ 61، 99، مناقب خوارزمى ص 90، 91، كنزالعمال ج 12/ 97/ ح 34164، منتخب كنزالعمال ج 5/ 92، 6/ 216، ینابیع‏الموده ص 261.
12ـ از میان كتب شیعه مى‏توان به: العمده ص 51، و بحارالانوار 22/ 141 اشاره نمود.

سیره سیاسی حضرت فاطمه (س)




بررسی سیره معصومین (ع) در راستای حفظ ارزش های اصیل اسلامی از مواردی است که علاوه بر هدایت و نجات انسان ها، نقش قابل تأمّلی را در حفظ آرمان های جامعه مسلمین ایفا می کند. از این رو آن بزرگواران در طول حیات خویش حضور در صحنه را مسؤولیتی مهم از جانب خدای سبحان می دانستند. با غروب غمبار خورشید فروزان رسالت در 28 صفر سال دهم هجری، سیاهی غصب حق و غبار غربت اندیشه های خردورزان را آزار می داد به گونه ای که کم تر کسی یارای حضور در صحنه اعتقادی و دفاع در عرصه سیاسی را در خود می دید، امّا در این میان بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) برتر از هزاران مرد قدرتمند، بیرق باورهای تابناک آسمانی و علم پیکار با سران ظلم و غصب و غارت را بر دوش گذاشت تا هدایت نبوی و سعادت علوی را پاس بدارد و به گوش آیندگان برساند. زهرای اطهر(س) در برابر جریاناتی که بعد از رحلت رسول مکرّم اسلام به وجود آمد، ساکت ننشست و دست به مبارزه سیاسی زد و با سخنرانی های افشاگرانه به بیان ماهیّت غاصبان خلافت و مصیبت های وارده توسط آن ها پرداخت. گرچه دوران حیات ریحانه محمدی پس از ارتحال پیامبر اکرم(ص) بسیار کوتاه بود، امّا خط مشی سیاسی آن حضرت در طول حیات نشان می دهد که موضع گیری اش معقول ترین و پسندیده ترین روش ممکن بود و هرگونه حرکت و موضع گیری دیگری غیر از آن ممکن بود ضربات جبران ناپذیری بر پیکر اسلام وارد سازد. در این نوشتار به خطوط برجسته حرکت و موضع گیری سیاسی صدّیقه کبری(س) به عنوان شاخصه های آموزنده اشاره می شود. امید است که مورد توجه و عنایت پویندگان راه رسالت و ولایت قرار گیرد. دفاع از حریم رسالت در اوایل بعثت، حفظ جان پیامبر(ص) و دفاع و حمایت از آن حضرت از مهم ترین وظایف کسانی بود که علی رغم مشکلات و تنگناهای موجود در جامعه نوپای اسلام، به حقّانیت پیامبر(ص) و آیین او ایمان آورده بودند. تعداد انگشت شماری نیز با استفاده از موقعیت اجتماعی، سیاسی و دیگر توانایی های خود، بیش تر به این امر می پرداختند که از جمله آن ها حضرت زهرا(س) بود. رسول خدا(ص) از هنگامی که به رسالت مبعوث شدند، تا زمانی که به مدینه هجرت کردند در مکه مورد آزار و اذیت فراوان قرار گرفتند. بزرگان قریش و حتی عموهای پیامبر اکرم (ص) علاوه بر تشویق و تحریک مردم و کودکان جهت آزار و اذیت به پیامبر(ص)، خود نیز به طور مستقیم از هیچ تلاشی در این زمینه دریغ نداشتند. گاهی بر سر آن حضرت خاک می ریختند و زمانی سنگ بارانش می کردند. در این دوران مردانی مانند حمزه سیدالشهدا به دفاع از پیامبر(ص) برمی خاستند، امّا تاریخ اسلام نام بانویی بزرگوار راـ که در آن وقت 5تا8 سال بیش تر نداشت ـ در کنار مدافعان پیامبر(ص) ضبط و ثبت کرده است. او علاوه بر این که بعد از رحلت مادر بزرگوارش حضرت خدیجه(س) پرستاری پدر را بر عهده داشت، بیرون از منزل نیز همیشه مراقب پدر بود. نقل می شود که مشرکان قریش در حجر اسماعیل گرد آمده بودند و می گفتند: چون محمد(ص) عبور کند، هر یک از ما به او ضربه ای خواهیم زد و چون فاطمه(س) این را شنید، پیش مادر رفت و سپس این مطلب را به اطلاع پیامبر(ص) رساند.(1) آن بانوی بزرگوار در مواردی علاوه بر اطلاع و پیش گیری از اقدام آنان، خود مستقیماً به صحنه می رفت و به حمایت و دفاع از پیامبر عزیز می پرداخت. «عبداللّه بن مسعود» می گوید: با رسول خدا(ص) در کنار کعبه بودیم، حضرت در سایه خانه خدا مشغول نماز بود، گروهی از قریش از جمله ابوجهل در گوشه ای از مکّه چند شتر نحر کرده بودند، شکنبه آن ها را آوردند و بر پشت پیامبر گذاشتند، فاطمه(س) آمد و آن ها را از پشت پدرش برداشت.(2) دفاع از حریم ولایت زهرای مرضیّه (س) در اثبات حق و مقابله با انحراف در رهبری امت اسلامی از هیچ کوششی فروگذار نکرد و این امر را تکلیف خود می دانست. گاهی شب ها همراه علی(ع) به در خانه مهاجرین و انصار می رفت و حمایت از ولایت و وصیّت رسول خدا(ص) را در یادها زنده می کرد و آنان را به دفاع از حق همسرش در مسأله خلافت و حق خودش فرا می خواند؛اگر چه چیزی جز کلام سرد و بی مهری نمی شنید! فاطمه(س) عنایت ویژه ای به مسأله دفاع از امامت و ولایت امام علی(ع) داشت و به عنوان یک وظیفه اجتماعی در قالب های مختلف روی آن اهتمام و جدیّت می ورزید. در قضیّه «فدک» آن چیزی که جوهر اصلی کارها و پی گیری های دخت گرامی پیامبر بود، همان دفاع از حق ولایت حضرت امیر مؤمنان علی(ع) بود. صدّیقه طاهره(س) حرکت و هدایت انسان ها را بدون امام، سکون و ساکت می دانست و زمامداری زیان آلود و باطل نااهلان را باعث دور ماندن مردم از مسیر «صراط مستقیم» می دانست. بدین جهت دفاع از مقام امامت را سرلوحه مسؤولیت های خویش قرار داده بود و با تمام توان به ارائه رهنمودهای شایسته و مبارزه با زرمداران و زور محوران می پرداخت. او کتاب فضائل علی(ع) را در پنج محور بنیادین گشود تا فردا و فرداها همگان با مطالعه گفتار گران بار وی پی به حقایق هستی برند و راه را از بی راه ها تشخیص دهند. در فصل نخست، علی(ع) را در برابر خداوند عبدی مخلص معرفی می کرد که بسیاری از شب ها از شوق عبادت و ترس فراوان بر روی خاک نخلستان مدهوش می شد.(3) در فصل دوم، او را نسبت به رسول خدا می سنجید و می فرمود: علی (ع) بهترین جانشین پیامبر(ص) و دوست بی نظیر رسول خداست. در فصل سوم، سخن از امامت و ولایت امیرمؤمنان(ع) نسبت به امت اسلامی به میان می آورد و او را امامی ربّانی و الهی معرفی می کند که فقط و فقط او لیاقت رهبری امت اسلام را خواهد داشت ؛ بنابراین علی(ع) را نخستین مسلمان و دین باور می دانست، از این رو وظیفه ای سنگین و خطیر برای خویش نسبت به امام(ع) برمی شمرد و آن توصیف صفات و برکات بی پایان همسرش تا واپسین لحظات زندگی بود.(4) در فصل چهارم، هدایت و رهبری مولای متقیان (ع) را چنان تأثیر گذار می دید که برای تحقق امامت و خلافت آن بزرگوار خود را آماده فداکاری نمود.(5) در فصل پنجم، مقام بلند شیعیان علی(ع) را بیان می کند و با بصیرت و اعتقاد قلبی، سخن پدر را بازگو می نماید و علی (ع) وشیعیان او را اهل بهشت می داند. آری! زهرای مرضیه(س) مقام و موقعیت امام علی(ع) را خوب شناخته بود و از توانایی های ذاتی و خدادادی و شایستگی های ایشان نیز مطلع بود. دیدگاه های پیامبر اکرم(ص) را نسبت به امام(ع) مرتب شنیده بود و بدان ایمان و اعتقادی راسخ داشت و صلاح و مصلحت جامعه نوپای اسلام را در رهبری و امامت حضرت علی(ع) می دانست و جایگزین دیگری را با وجود ایشان برای این مقام و منصب جایز نمی دید. از این رو برای اثبات و تحقق آن از هیچ تلاشی دریغ نکرد و تا آخرین لحظه دست از حمایت و دفاع از امام (ع) و مقام امامت برنداشت. جناح پیروز سقیفه پس از بیعت گرفتن از برخی اصحاب به سرعت سراغ علی (ع) آمدند تا در اسرع وقت از آن بزرگوار بیعت بگیرند و سند مشروعیت حکومت خود را به امضا برسانند. آن ها می دانستند که علی(ع) به خاطر حفظ اسلام و پیش گیری از تفرقه و اختلاف به جنگ متوسل نخواهد شد و بیعت او باب مخالفت سایر بنی هاشم و حامیان اهل بیت (ع) را مسدود خواهد کرد و در نتیجه پایه خلافتشان مستحکم خواهد شد. از این رو آن بزرگوار را تحت فشار سختی قرار دادند و زشت ترین برخوردها را در نخستین روزهای رحلت پیامبر(ص) با آن حضرت (ع) کردند و تا سرحد کشتنش پیش رفتند.(6) آنان درصدد بودند به هر طریق ممکن ولو به قیمت کشتن، مولای متّقیان را به پذیرش حاکمیت خود وادار کنند، امّا با مقاومت شدید حضرت زهرا(س) مواجه شدند؛مبارزه حضرت فاطمه(س) کار خلفا را بسیار دشوار ساخت، زیرا آنان می دانستند اگر نسبت به دختر پیامبر(ص) جسارت کنند، پایه حکومتشان سست خواهد شد. طبق نقل مسعودی تا صدیقه طاهره(س) در قید حیات بودند، آن ها نتوانستند از علی(ع) بیعت بگیرند، بنی هاشم نیز پس از شهادت زهرای اطهر(س) بیعت کردند.(7) روایات و اسناد تاریخی مربوط به مقاومت های حضرت زهرا(س) فراوان است. کوثر آفرینش با حضور فعّال خود در خط مقدم مبارزه همچون سپر محکمی از جان علی(ع) و حامیانش محافظت کرد و فضای مناسبی را برای بنی هاشم فراهم نمود تا بیعت را به تأخیر بیندازند. البته شیوه حضرت فاطمه(س) برای اعلان عدم مشروعیّت کارهای آنان تنها در مبارزه علنی روزهای نخست رحلت پیامبر(ص) خلاصه نمی شد. آن حضرت (س) تا آخرین روز رحلتش همواره با قطع رابطه و ابراز ناراحتی و اندوه، افکار عمومی را متوجه مسأله سقیفه و غصب خلافت می کرد و نمی گذاشت این مهم به فراموشی سپرده شود. زنان مهاجرین و انصار برای عذر خواهی به عیادت آن بزرگوار آمدند، ولی حضرت فاطمه(س) نه تنها از آنان تشکر نکرد، بلکه در جواب احوال پرسی آنان فرمود: «آگاه باشید این حکومتی که پدید آوردند، تازه آبستن شده است، پس صبر کنید تا ببینید چه نتیجه ای به بار آورد. آن گاه از آن به جای شیر خون تازه و سم کشنده بدوشید! این جاست که کسانی که به راه باطل رفته اند، زیان کار می شوند و آیندگان عاقبت آن چه را که گذشتگان تأسیس کردند، خواهند دید. از بابت دنیای خود خوش باشید و قلباً برای فتنه هایی که خواهد آمد، مطمئن باشید و بشارت باد بر شما به شمشیرهای برنده ای که به دنبال آن می آید و قدرت متجاوزی که ظلم و تعدّی را روا می دارد و جمعیت شما را درو می کند(همه را قتل عام می کند) پس حسرت و اندوه با شما باد! و به کدامین سوی روید؟...»(8) در آخرین روزهای زندگی حضرت وقتی آن دو تقاضای ملاقات کردند، ابتدا حضرت فاطمه(س) نپذیرفت و زمانی که امیرمؤمنان از آن حضرت تقاضا کرد به احترام شوهر بزرگوارش پذیرفت، ولی چنان برخورد سردی با آن ها کرد که گزارش آن دیدار به یک سند تاریخی گویا برای اثبات خشم زهرای اطهر(س) نسبت به آنان تبدیل گردید. اعتراض به سکوت مردم دخت گرامی رسول خدا(ص) می دید که با خروج رهبری از محور خود چه بسا ممکن است امور مهم دیگر نیز دچار این آفت شود و هرگونه ساکت ماندن نوعی مهر تأیید برکارهای ناروا باشد و چه بسا حتی برای همیشه کاری قانونی جلوه داده شود و نشانی بر حقانیت مدّعیان خلافت تلقی گردد. بدین جهت آن حضرت در مواردی مخالفت خود را با اعتراض و انتقاد و شکوه به اثبات رساند. فرازهایی از خطبه بانوی نمونه اسلام در مسجد مدینه گواهی گویا و شاهد زنده بر این مطلب است. زهرای اطهر(س) با دلی پرخون از حوادث ناگوار پیش آمده، با زبان شکوه و اعتراض خطاب به انصار فرمودند: «یا معشر النّقیبة و اعضاد الملّة و حصنة الاسلام! ما هذه الغمیزةُ فی حقّی و السّنة عن ظلامتی؟؛(9) ای انجمن بزرگان! ای بازوان ملّت! ای حافظان اسلام! این غفلت و سستی در مورد حق من چیست؟ و چرا در برابر دادخواهی من سهل انگاری می کنید؟» افشای فتنه ها زهرای مرضیه (س) حکومت علی(ع) را همان حکومت پیامبر(ص) و استمرار نبوت و رسالت می دانست. خانه امیرالمؤمنین(ع) را مهبط وحی و شخصیت آن حضرت را شخصیتی دانا به امور دنیا و آخرت معرفی می نمود و کنار زدن آن بزرگوار را خسارتی بزرگ و روشن می شمرد.(10) از اقدام های روشنگرانه آن حضرت(س) افشای ماهیت سیاست ستیز با علی(ع) بود. صدیقه طاهره(س) معتقد بود کسانی که علی (ع) را از صحنه بیرون کرده اند، از شدّت عمل او در برابر مخالفان دین و قاطعیتش در مقابل دشمنان اسلام و افزون طلبان بیم دارند؛ آنان می دانند علی(ع) در اجرای عدالت ذره ای کوتاهی نخواهد کرد و در راه تحقق احکام الهی از مرگ نمی هراسد، از این رو او را کنار زدند تا به آسانی به اهداف شخصی و خواسته های نفسانی اشان دست یابند، شاید آن روزها بسیاری از اصحاب و تابعین و کسانی که تازه مسلمان شده بودند نمی توانستند باور کنند دست هایی که علی(ع) را کنار زده اند از سر هواپرستی چنین ظلمی را مرتکب شده باشند، چون آن ها نیز ظاهراً سال ها در رکاب نبی اکرم(ص) شمشیر زده و به اسلام گرویده بودند، به علاوه برخی از آنها جزء دانشمندان جامعه به حساب می آمده اند، لذا کسی جرأت نمی کرد به آنان گمان بد برده و آنها را به بی دینی و خیانت متهم نماید. بنابراین مردم دو گروه بودند: یک گروه از ریشه دشمنی و مخالفت با علی(ع) خبر نداشتند و گروه دیگر شجاعت و شهامت بیان حقایق را نداشتند، ولی حضرت زهرا(س) با کمال شجاعت ماهیت کینه توزانه آنان را افشا کرد و ریشه های فاسد دشمنی با مولای متقیان علی(ع) را برملا ساخت.(11) دوست شناسی آشنایی با عیار محبت و دوستی از سوی حضرت فاطمه(س) زمینه ساز نوسازی باورها و پاک سازی دل و دیده های می گردد. در سیره آن حضرت سه ویژگی بنیادین در «محبوبیّت» می یابیم: نخست ارتباط خالصانه با آفریدگار، سپس نگرش عاشقانه به رسول خدا و سرانجام رسیدگی به خلق خدا. به دیگر سخن «خودیّت» و «منیّت» و خودخواهی های انحصار گرانه از رواق اندیشه و عشق دختر گرامی پیامبر(ص) دور بوده و آن حضرت راهی روشن از نور صفا و صداقت و اخلاص پیش روی خویش قرار داده بود. معیارهای راستینی که در دوستی های انسیّه حورا(س) به چشم می خورد، موجب گردید که روزی از برخی دوستی ها بی زاری جوید و با صراحت و شفّافیّت تمام لب به سخن گشوده و فرمود: «انّی لا احبُّ الدّنیا؛(12) من دنیای دنیاپرستان را دوست ندارم.» بانویی که زندگی امروز را فنا و زندگی فردا را بقا می دید، به خوبی از پایداری و پویایی جلوه های مختلف آگاهی داشت و این نگرش خویش را برای همگان بیان فرمود تا درس آموزان و عبرت پذیران بهره ای نصیب خود سازند. ویژگی های شایسته زهرای بتول(س) در گفتار و رفتار موجب گردید که رسول اکرم(ص) به عنوان برترین انسان هستی معیار دوستی با خویش رااین گونه بیان فرماید: «من احبّ فاطمة ابنتی فقد احبّنی ؛(13) هر کس فاطمه (س)، دختر مرا دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است.» و در صحنه های مختلف، دست، سینه،و سر دختر دلبند خود را می بوسید تا پیروان رسالت و امامت لحظه ای از پیروی فاطمه (س) کوتاهی نکنند و به خوبی آگاه باشند که اعمال، احساس و اندیشه زهرای عزیز مورد قبول پیامبر(ص) خواهد بود. ارزش دوستی اهل بیت(ع) صحیفه ای دیگر از کتاب بینش فاطمی است که به گونه ای گویا و پویا برای امروز و هر روز ما به ویژه نسل جدید بیان شده است. دشمن شناسی شناخت دشمن و آگاهی از معیارهای دشمنی، اندیشه ای روشن در فراز و فرودهای زندگی فردی و اجتماعی به انسان می بخشد. صدیقه کبری(ص) با سخن آسمانی خود نخستین معیار دشمن شناسی را دشمنی و مخالفت با اهل بیت رسول خدا(ص) معرفی می کند و با صراحت بسیار می فرماید: «هر کس با ما دشمنی کند، با خدا ستیز نموده است و آن کسی که با ما مخالفت کند، با پروردگار رو در رو شده است و مخالف ما عذاب دردناک و مجازات شدید الهی در دنیا و آخرت بر او واجب می گردد.»(14) هرگاه در آیینه سخن و سیره آن حضرت بنگریم به خوبی در می یابیم که ستایش دوستان و نکوهش دشمنان خط پایانی نخواهد داشت. زهرای عزیز با ارائه تدبیری خردمندانه، عرصه ستم ستیزی و میدان مبارزه با دشمن را فراتر از زمان و مکان گسترش داده بود تا نمای افراد از ارزش دوستی های الهی و زشتی دشمنی های شیطانی تا روز رستاخیز آگاهی یابند؛ از این رو در وصیتش به امیر مؤمنان(ع) فرمود: «اوصیک ان لایشهد احدٌ جنازتی من هؤلاء الذّین ظلمونی و اخذوا حقّی فانّهم عدوّی و عدوّ رسول اللّه و لا تترک ان یصلّی علیّ احد منهم و لا من اتباعهم و ادفنّی فی اللّیل اذا هدئت العیون و نامت الابصار؛(15) تو را وصیت می کنم هیچ یک از آنان که به من ظلم کردند و حق مرا غصب نمودند، نباید در تشییع جنازه من شرکت کنند، زیرا آن ها دشمن من و دشمن رسول خدا (ص) هستند و اجازه مده فردی از آنها و پیروانشان بر من نماز بخوانند و مرا شب دفن کن، آن هنگام که چشم ها آرام گرفته و دیده ها به خواب فرو رفته باشند.» این وصیت ضربه سهمگینی بر پیکر دشمنان ولایت وارد ساخت؛ ضربه ای که تا قیام قیامت استمرار خواهد داشت و سندی زنده و ماندگار بر محکومیت حکومت خلفا و غیر عادلانه بودن آن از منظر زهرای مرضیه(س) به شمار می آید. پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ

16. دلایل النبوة، ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، ج 2، ص43.

17. بحارالانوار، مجلسی، ج18، ص57.

18. ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، شیخ صدوق، ص 116.

19. مناقب ابن شهر آشوب، ج 3، ص 330.

20. مناقب خوارزمی، ص67.

21. الامامة و السیاسة، ابن قتیبه دینوری، ج 1، ص 31.

22. مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، ج 2، ص 308.

23. بحار الانوار، ج 43، ص160.

24. احتجاج طبرسی، ج 1، ص269.

25. مأخذ قبل، ص160.

26. ماهنامه مبلغان، شماره 31، ص 35ـ34.

27. الغدیر، علامه امینی، ج 2، ص 318.

28. بحارالانوار، ج 28، ص303.

29. مستدرک الوسایل، میرزا حسین نوری، ج 7، ص 291.

30. فرهنگ سخنان فاطمه (س) محمد دشتی، ص330.
-----------------------------------------
پاسدار اسلام :: تیر 1386، شماره 307