يك نفر بود که از پنجره صحبت ميکرد
مثل باران به گل سرخ محبت ميکرد
يک نفر بود که در قحطي آزادي و نور
از دل خسته خورشيد، عيادت ميکرد
يک نفر بود براي من و تنهايي من
آيهي روشن پرواز تلاوت ميکرد
ناگهان رفت به مهماني دريا، يک شب
او که بيتابتر از موج حکايت ميکرد
مهربان بودي و در سفرهي من، برکت عشق
دل من داشت به لبخند تو عادت ميکرد
کاش اين دل، دل تاريکتر از تنهايي
با تو تا آن طرف آئينه حرکت ميکرد
مثل باران به گل سرخ محبت ميکرد
يک نفر بود که در قحطي آزادي و نور
از دل خسته خورشيد، عيادت ميکرد
يک نفر بود براي من و تنهايي من
آيهي روشن پرواز تلاوت ميکرد
ناگهان رفت به مهماني دريا، يک شب
او که بيتابتر از موج حکايت ميکرد
مهربان بودي و در سفرهي من، برکت عشق
دل من داشت به لبخند تو عادت ميکرد
کاش اين دل، دل تاريکتر از تنهايي
با تو تا آن طرف آئينه حرکت ميکرد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر